۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

در آینه تاریخ؛ سیاست «حقوق بشر» کارتر و نقش آن در انقلاب 57 ایران

jimmy carter & Brzezinski
روز 13 آبان 1355 ( 4 نوامبر 1976 میلادی )، جیمی کارتر، از رهبران حزب دموکرات، به ریاست جمهوری ایالات متحده برگزیده شد. او مسأله «حقوق بشر» را سرلوحه سیاست خود قرار داد و سیاست دیکتاتور پروری را به بهانه مبارزه با کمونیسم مردود دانست و طی یک سخنرانی در روز 22 مه 1977 در اینباره گفت: «آمریکا باید ترس از کمونیسم را کنار بگذارد و از این پس در صدد گسترش وحشت آفرینی از کمونیسم در جهان برنیاید چون تعقیب چنین سیاستی پیوسته سبب شده است تا آمریکا هر حاکم دیکتاتوری را که در مقابل کمونیسم ایستاده با آغوش باز بپذیرد. سران ویتنام جنوبی در زمره چنین دیکتاتورهایی به شمار می روند. (خدمتگذار تخت طاووس، پرویز راجی، ترجمه مهران، ص 71)
به این ترتیب موجی از امید و شعف در بین مردم تحت ستم در کشورهایی نظیر ایران به راه افتاد با این گمانه که از حقوق پایمال شده آنها توسط حاکمان مستبد دفاع خواهد شد؛ اما در عمل اتفاقات به شکل دیگری برنامه ریزی شده بود.
سیاست «حقوق بشر» کارتر پیش از آن در «کمیسیون سه جانبه» به بحث گذاشته و اتخاذ شده بود. این کمیسیون در سال 1973 (1352) با هدف بررسی بحرانهای نظام سرمایه داری و با حضور نمایندگان شرکتهای چند ملیتی آمریکایی، اروپایی و ژاپنی برگزار گردید. پیشنهاد این کمیسیون از جانب دیوید راکفلر، مدیر بنیاد راکفلر و رئیس بانک «چیس منهتن» ارائه شد.
خانواده راکفلر که موسس بنیاد راکفلر می باشند، یکی از قدرتمندترین، ثروتمندترین و با نفوذ ترین خانواده های آمریکا و یا به تعریفی دیگر یکی از امپراطوریهای مالی و سیاسی آمریکا و حتی دنیا در یکصد سال گذشته بوده اند و از جمله مهمترین سهامداران کمپانی های نفتی نیز میباشند. همواره یکی از مهمترین دغدغه های این بنیاد، ثبات و تحکیم حکومتهای دیکتاتوریست چرا که مسلما تغییرات دموکراتیک در ساختار این حکومت ها به منزله تهدید و حتی از بین رفتن منافع تجاری و اقتصادی این بنیاد است. به این ترتیب بنیاد راکفلر و بنیاد های از این دست تمام تلاش خود را برای حفظ شرایط خصوصا در کشور های نفت خیر و جهان سومی به کار می برند. به عنوان نمونه می توان از مخالفت همیشگی این بنیاد با تحریمها علیه جمهوری اسلامی و همچنین کمک مالی به هوشنگ امیر احمدی، لابی جمهوری اسلامی نام برد.
با این توضیح کوتاه پیرامون بنیاد راکفلر می توان به نیات واقعی تئوری پردازان سیاست «حقوق بشر» پی برد. برژینسکی مشاور ارشد کارتر و از بزرگترین استراتژیست های آمریکا به عنوان اولین رئیس «کمیسیون سه جانبه»، به وضوح پیرامون اهداف سیاست «حقوق بشر» گفت: «کوشش برای انداختن تحول از مسیر آشوب و هرج و مرج (انقلاب) به مسیر انتقال منظم» (کیهان، اول دی ماه 1356). به زبان ساده می توان چنین گفت که هدف سیاست «حقوق بشر» نه احقاق حق مردم ستمدیده، بلکه ایجاد تغییرات روبنایی و ظاهری در صورت لزوم برای فرونشاندن خشم ملت هابود، که در نهایت عامل ثبات حاکمین مستبد و حافظ منافع اقتصادی غرب می باشد. در این بین اگر انقلابی هم صورت می گرفت (انقلاب ایران) با حمایت و پر و بال دادن به جریانی خاص و وابسته (خمینی) و ایجاد چهره ای رهبری کننده از آن جریان در اذهان عامه مردم از طریق رسانه ها و بنگاه های خبری دولتی (بی بی سی)، عملا به هدایت و شکل دادن انقلاب مردم مبادرت می ورزیدند.
از دیگر کارگردانان سیاست «حقوق بشر» علاوه بر برژیسنکی می توان به «گری سیک» و «ریچارد مورفی» اشاره کرد؛ آنها نیز به نحو احسنت این سیاست کثیف را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داده اند و با ایجاد سیمایی به ظاهر حقوق بشری، به حمایت و پشتیبانی دیکتاتورها و سرکوبگران می پردازند و بقای آنها را تضمین می کنند.

۸ نظر:

  1. در سالهای پنجاه دوستی داشتم که مرا همیشه از سیاست و بحث سیاسی منع می کرد و تکیه کلامش همیشه این بود:
    سیاست لجنزاریست بی انتها!

    پاسخحذف
  2. صحبتهای شما اکثرا درست هستند ولی من با دو نکته صد در صد موافق نیستم. اول اینکه مسیری بر خلاف آشوب و هرج و مرج و انتقال منظم حتما به معنی حمایت از دیکتاتورها نیست و هیچ نیروی دمکراتیکی نیز خواستار جنگ و کشتار نیست مگر اینکه توسط نظام دیکتاتوری تمامی راههای تحول منظم و دمکراتیک مسدود شده باشد. دوم اینکه خمینی و رژیم ضد بشریش بسا عقب افتاده تر از آن بوده و هستند که بتوانند وابسته به آمریکا یا هر ابر قدرت و حتی وابسته به هر گونه اصولی (چه انقلابی و چه تکاملی و حتی چه سرمایه داری) باشند.

    پاسخحذف
  3. علی عزیز شوربختانه همانطور که فرمودید سیاست صحنه نیرنگها و دسیسه هاست ولی نمی توان این واقعیت را منکر شد که تمامی شئون زندگی انسانها به نحوی با سیاست درآمیخته است و اگر ما در صدد تقابل با بازی های کثیف سیاستمداران هستیم ابتداً باید شناختمان را از قوانین و شیوه های بازی آنها بالا ببریم

    پاسخحذف
  4. آرش گرامی در خصوص قسمت اول صحبت شما باید عرض کنم که سیاست آمریکا از آن دوران تا به امروز همیشه در راستای مماشات با حاکمین مستبد و سکوت در برابر جنایاتشان بوده رد پای این سیاست را در حوادث ایران، سوریه، عراق و... هم بوضوح می بینیم حتی در خصوص لیبی و مصر هم تا زمانی که جریانی منافع آینده آنها را تضمین نکرده بود به پشتیبانی از مردم نپرداختند. اما پیرامون وابسته بودن خمینی قطعا در آینده در خصوص ارتباطاتش از طریق ابراهیم یزدی و نمایندگان فرانسوی با سیاستمداران آمریکایی خواهم نوشت. هر چند خمینی پس از رسیدن به قدرت به غرب هم رودست زد و تمامی قول و قرارها را زیر پا گذاشت.

    پاسخحذف
  5. دوست عزیز صحبت شما نافی قسمت اول حرف من نیست که میگویم مسیر عادی زندگی دمکراتیک عدم هرج و مرض و انتقال منظم میگذرد.
    قسمت دوم صحبت شما هم باز نافی ضد تاریخی و ضد بشری بودن آیت الشیطان العظمی خمینی شیاد و جنایتکار و ضد ایرانی و رژیم پسمانده گان غارتگر و تروریستش نیست

    پاسخحذف
  6. آرش عزیز با قسمت اول صحبت شما تا حد زیادی موافقم ولی این نکته را باید در نظر بگیریم که این سیاست در رابطه با جلوگیری از شکلگیری انقلابهای اجتماعی و مقاومتهای مردمی در برابر حکومتهای توتالیتر و دیکتاتورهای خون آشام اتخاذ شده و تمرکزش بر قبولاندن این مسئله است که انقلاب های اجتماعی و مبارزات مدنی و ضد حکومتی منجر به هرج و مرج، جنگ داخلی، تجزیه کشور و... و در یک کلام آنارشیسم می شود در حالیکه با تغییرات روبنایی در چنین حکومتهایی می توان به آزادی های فردی و اجتماعی رسید تجربه ای که ما در دوم خرداد گذرانده ایم و کوچکترین طرفی نبستیم
    در قسمت دوم صد در صد با شما موافق و هم نظرم و معتقدم که غرب در محاسبات خود پیرامون خمینی به شدت اشتباه تاکتیک داشت و از آن دوره تا کنون تمام سعی خود را می کند که به هر نحو ممکن حاکمان نادان جمهوری اسلامی را سر عقل بیاورد تا از این طریق منافع بلند مدت خود را تضمین کند

    پاسخحذف
  7. سلام
    ممکنه یک دعوتنامه بالاترین به ایمیل من بفرستید؟
    ttebyan1@gmail.com
    ممنون
    یا حق

    پاسخحذف
  8. حمید جان متاسفانه من دعوتنامه ندارم

    پاسخحذف