۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

بررسی روند وقایع در مجلس سوم و مهندسی انتخابات توسط خمینی و دولت موسوی

majles sevom
همه کسانی که حتی ذره ای دل در گرو عشق به ایران و ایرانی دارند، به این امر واقفند که در طول 33 سال عمر جمهوری اسلامی در ایران، پدیده ای تحت عنوان انتخابات، با شکل و استانداردهای حداقلی آن، که در دنیا مرسوم است وجود نداشته و تا زمانی که این رژیم بر سر کار باشد، این امر تحقق نخواهد یافت. اما اصلاحطلبان حکومتی همواره این واقعیت را حاشا می کنند و به گونه ای جلوه می دهند که تنها انتخابات سال 88 و تاحدودی انتخابات سال 84، انتخابات مهندسی شده در نظام جمهوری اسلامی هستند. به این منظور خالی از لطف نخواهد بود که در آستانه یک انتخابات تقلبی دیگر، نگاهی هم به انتخابات مجلس سوم در سال 67 بیاندازیم تا با تعبیر "دوران طلایی" موسوی بیشتر مانوس شویم و شاهد باشیم که همین اصلاحطلبان که امروز فریاد وا نظاما و وا قانونا سر می دهند، روزگاری چگونه قوانین نظامشان را به سود خود نقض می کردند.
پس از جریانات سال 58-60 و حذف فیزیکی و به حاشیه کشاندن نیروهای انقلابی از میدان رقابت، همانطور که انتظار می رفت، جریانهای پیروز، لاشخوروار پیرامون پیکر نیمه جانی به نام ایران گرد آمدند و برای کسب قدرت و مقام بیشتر در صدد حذف جریانهای دیگر برآمدند. در این اثنا «توده ای ها» و «اکثریتیهای» خائن که خوابهای شیرینی برای کسب غنائم دیده بودند، بلافاصله توسط اربابانشان تار و مار شدند. کار به جایی کشید که تنها دو جریان عمده باقی ماندند؛ یک گروه که تحت عنوان «خط امام» شناخته می شد و از آنها به عنوان "نور چشمی های خمینی" نام برده می شد و دیگری گروهی که از آنها به عنوان "مرفهین بی درد و مسلمانان آمریکایی" یاد می شد که عموما جریانهای چون «تجار محترم»، «انجمن حجتیه» و باند «رسالت» را در بر می گرفت. به این گروه می باید «جامعه روحانیت مبارز» را نیز اضافه کنیم که در راس آن «رفسنجانی» و «خامنه ای» قرار داشتند. خمینی همواره تلاش می کرد برای حفظ سلطنتش، توازنی را در بین این دو جریان ایجاد کند و با شعار "وحدت کلمه"، تضادهای آنها را کنترل کند. اما در اکثر موارد "نور چشمی ها" را ارجح قرار می داد و طرف آنها را می گرفت.
خمینی برای پیشبرد اهدافش و ادامه جنگ به خط امامی ها نیاز مبرم داشت. از آنجا که جنگ برای او "موهبت الهی" بود و با این بهانه می توانست سرکوب و اختناق حاکم در جامعه را موجه جلوه دهد، در صدد یکدست کردن دوباره قوا برآمد. به این منظور می بایست تمامی سه قوه تحت فرمان او می بودند و در این راستا چه گروهی بهتر از خط امام. در این زمان قوه مجریه (موسوی) و قوه قضاییه (موسوی اردلبلی) تماما در اختیار خط امام بود و ضرورت ایجاب می نمود که قوه مقننه هم یکدست شود.
برای مهندسی نتایج انتخابات پیش از هر چیز لازم بود که مناصب مجریان و ناظران بر انتخابات از وجود غیر خودی ها پاک شود. به این منظور «محتشمی» به عنوان وزیر کشور مشغول دستچین کردن فرمانداران و استانداران کشور شد. «زائری زاده»، یکی از معاونان محتشمی، به هنگام عوض کردن فرماندار کرمان، این سیاست را اینگونه اعلام کرد: «اگر ما بخواهیم در آینده مجلس یکدست داشته باشیم ناچاریم تمام استانداران و فرمانداران را عوض کنیم و آقای محتشمی مشغول این کار است» (رسالت, 31 خرداد 66). خود محتشمی به هنگام تعویض استاندار خراسان در مصاحبه با مجله «پاسدار اسلام» با اشاره به انتصابهای تازه در استانداریها و فرمانداریها، گفت: «سیاست حاکم بر تغییرات کادر سیاسی در سطح کشور... انتخاب افرادی بوده که معتقد به ولایت فقیه و همگام با دولت خدمتگزار باشند». او در مصاحبه یی دیگر یادآور شد: «بنا به توصیه های امام... بنامان را بر حاکمیت دولت بر کشور گذاشتیم؛ دولتی که مورد تاٌیید امام است. هرکس که مخالف دولت باشد بدون رودربایستی کنارش میگذاریم» (روزنامه «رسالت», 31 خرداد 66). در این میان خمینی هم علنا وارد گود شد و در روز 11 فروردین 67 و به مناسبت آغاز فعالیتهای انتخابانی، از مردم خواست به طرفداران «اسلام ناب محمدی» (خط امام) راٌی بدهند و «اسلام مرفّهین بیدرد و اسلام آمریکایی را از خود برانند». بنا به گفته «کروبی»، خمینی از آخوندهای خط امامی خواست که از «جامعه روحانیت مبارز» خارج شوند و تشکیلات جدیدی را پدید آورند. انشعابیهای خط امامی، «مجمع روحانیون مبارز» را به وجود آوردند. از 23 عضو موٌسّس این مجمع، 6 تن عضو دفتر خمینی بودند. مهدی کروبی، در روز 24 فروردین 67، به عنوان دبیر این مجمع برگزیده شد. در اطلاعیه ای، افراد انشعابی، علت جدایی خود را «کنارگذاشته شدن افراد صالح... در لیستهای مختلف و... طرح اسامی غیرمقبول» ذکر کردند. از جمله کاندیداهایی که جناح «خط امام» حاضر نشده بود در لیست مشترک با جامعه روحانیت مبارز بگنجاند، «محمد یزدی»، «علی اکبر ناطق نوری»، «حبیب الله عسکراولادی» و «رجایی خراسانی» را می توان نام برد. رفسنجانی با انشعابیها همراهی نکرد و در «جامعه روحانیت مبارز» ماند. مهدوی کنی درباره کسانی که جناح خط امام با آنها مخالفت داشت، گفت: «آن کسی که بیشتر از همه اصرار بر بودن آنها دارد، جناب هاشمی [رفسنجانی] است... ایشان می گوید: آن کسی که شما میگویید نباشد، اگر بنده وزیر شدم او را معاون خود می کنم» (کیهان, 6 فروردین 67).
تا به اینجا خط امامی ها موفق شده اند که مجریان انتخابات را با نیروهای خودی جانشین کنند و همچنین با فرمان خمینی در صفوف رقیبشان هم خلل ایجاد کنند؛ اما برای اینکه تمام جوانب امر رعایت شود بایستی که ناظرین انتخاباتی هم تا حد امکان بر روی تخلفات سرپوش بگذارند. خط امامی ها برای این مشکل نیز چاره ای اندیشیده بودند؛ «هیاٌت اجرایی انتخابات»، که نفرات آن تماما از جانب محتشمی انتخاب شده بودند، به پشتوانه خمینی، تمام قد در مقابل به اصطلاح نظارت «شورای نگهبان» می ایستد! «دکتر شیبانی» در اعتراض به این یکّه تازیهای وزارت کشور خطاب به محتشمی اعتراض می کند: «هنوز نویسندگان قانون اساسی زنده هستند که این گونه با آنها رفتار می شود. ناظر شورای نگهبان را سر صندوق توقیف می کنند و به درخواست شورای نگهبان، که صندوقها را برای بازشماری تحویل دهید، توجه نمی کنند... موقعی که شورای نگهبان لیست را تاٌیید نکرده چرا شما چاپ می کنید؟» (رسالت, 21 اردیبهشت 67). محمدرضا باهنر که آن زمان نماینده بافت در مجلس است در انتقاد مشابهی عنوان می کند: «وزارت کشور به اَنحای مختلف از انجام نظارت شورای نگهبان جلوگیری می کرده است، تا حدّی که با تغییر آدرس صندوقهای راٌی گیری تعدادی از ناظرین را معطّل گذاشته و تعدادی از آنها را به وسیله کمیته انقلاب اسلامی دستگیر نموده اند»(رسالت، 7 اردیبهشت 67). یکی از مشاوران خامنه ای، رئیس جمهور وقت، در اعتراض به تبلیغات وزارت کشور علیه «جامعه روحانیت مبارز»، می گوید: «علیه روحانیت مبارز جوّسازی می کنند... آنها که تازه به بلوغ سیاسی رسیده اند چه خبر دارند که روحانیت مبارز چگونه از سال 42 تا کنون در کنار امام بوده و خدمت می کرده است»(رسالت, 7 اردیبهشت 67).
با همه این اعتراضها و انتقادها، خط امامی ها به پشتوانه خمینی، وقعی بر آنها نگذاردند و نهایتا توانستند که مجلسی باب میل و در راستای اهداف دولتشان و خمینی ایجاد کنند. خط امامی ها سیاست حذف رقیب را خارج از چارچوب مجلس و پس از آن هم پیش گرفتند؛ به این منظور و برای مثال در شب 17 اردیبهشت 67، عده یی ظاهرا به صورت خودجوش! به هنگام سخنرانی محمد یزدی در مهدیه تهران، با هو و جنجال مجلس او را به هم زدند. رسالت 19 اردیبهشت با اشاره به این واقعه نوشت: «اگر امروز بتوان برجسته ترین شاگردان و ارادتمندان دیرینه امام را مورد اهانت قرار داد به زودی می توان به جای یک چوبه دار، که دیروز برای آیت الله شیخ فضلالله نوری برپاشد، چوبه های دار به وجود آورد». روز بعد از چاپ این مقاله، در پی سخنرانی تحریک آمیز هادی غفّاری قاتل در شیراز، عده یی از اوباشان خط امامی به دفتر روزنامه رسالت در آن شهر حمله بردند و شیشه های آن را شکستند.
اوضاع به نظر بر وفق مراد خط امامی ها و خمینی بود ولی همزمان با سرکشیدن جام زهر توسط خمینی و سپس مرگ او، خورشید اقبال و دوران طلایی خط امامی ها نیز غروب کرد. سعی می کنم در مطلب بعدی به این موضوع بپردازم.

۷ نظر:

  1. نمی دانم از کدام آبشخور ارتزاق می فرمایید و از کدام مرکز قدرت هدایت شده و یا اصلا از حضرات اطلاعاتی جناب خامنه ای هستید که قیافه ی یک دمکرات به خود گرفته و با مقاله ی به اصطلاح مستند در پی زدن جریان اصلاحات که اینک در جریان جنبش سبز نمود یافته می باشید .
    البته آنکس که خود در جریان انقلاب بوده و تمامی این وقایع را خود به عینه دیده حنای حضرتعالی رنگی ندارد .
    دیگر اینکه خواننده اگر اندک ریز بینی داشته باشد و محل استنادات شما یعنی روزنامه رسالت را بشناسد بی درنگ به نتیجه ی لازم خواهد رسید .
    اما برای اینکه به لاطائلات حضرتعالی پاسخی در خور داده شود سعی می کنم که سطر سطر مطالب فوق مورد مداقه قرار دهم .
    فرموده اید که : کار به جایی کشید که تنها دو جریان عمده باقی ماندند؛ یک گروه که تحت عنوان «خط امام» شناخته می شد و از آنها به عنوان "نور چشمی های خمینی" نام برده می شد و دیگری گروهی که از آنها به عنوان "مرفهین بی درد و مسلمانان آمریکایی" یاد می شد که عموما جریانهای چون «تجار محترم»، «انجمن حجتیه» و باند «رسالت» را در بر می گرفت. به این گروه می باید «جامعه روحانیت مبارز» را نیز اضافه کنیم که در راس آن «رفسنجانی» و «خامنه ای» قرار داشتند. خمینی همواره تلاش می کرد برای حفظ سلطنتش، توازنی را در بین این دو جریان ایجاد کند و با شعار "وحدت کلمه"، تضادهای آنها را کنترل کند. اما در اکثر موارد "نور چشمی ها" را ارجح قرار می داد و طرف آنها را می گرفت.
    اگر حضرتعالی بی اطلاعاعید که گمان نمی کنم چنین باشد ، اکثر آقایان نور چشمی های خمینی در زمان امام راحل صاحب پست و مقام نبوده و در عوض از جریانی که آنها را طلایه داران اسلام آمریکایی ذکر فرموده اید همگی در راس امور بوده اند . ترکیب شورای نگهبان تقریبا در بست در اختیار حضرات بوده ، رئیس جمهور و رئیس مجلس از همین طیف و جریان بوده است . نخست وزیر محبوب امام هم در دوره ی اول نه نتها مورد تایید جناب خامنه ای بوده اند که ایشان در هنگام رای اعتماد مجلس به ایشان در دوران وزراتشان چنان از ایشان دفاع می کنند که امروز از سوگلی شان جنا ب احمدی نژاد . بگذریم که زمانه به ایشان فهماند که موسوی اهل معامله نیست وطبیعتا در دوره ی دوم ایشان نه تنها میلی به میر ما نداشتند که به اجبار تن به این ازدواج دادند .
    گمان نمی کنم که که از ترکیب مجلس اول و دوم بی اطلاع باشید و ندانید که اکثریت قریب به اتفاق حضرات از جناح اسلام آمریکایی تشکیل شده بود . هر چند در مجلس اول از جمع آنانی که نور چشمی امام خوانده اید کمتر خبر می بینید ولی در این مجلس از ملی مذهبی هاو سایر صنوف بیشتر می توان سراغ گرفت و تقریبا از جمع روحانیون مبارز یا خبری نیست و یا آنقدر محدود است که قابل محاسبه نیست .

    پاسخحذف
  2. و در آخربه طور قطع فراموش نکرده اید که فرماندهی کل قوا را امام به چه کسی واگذار کرده بودند و بی شک از موقعیت و جایگاه این فرد در جامعه ی آنروز بی اطلاع نیستید .
    البته ناشیانه برای اینکه مهندسی قوای سه گانه را به امام نسبت دهید فرموده اید که :خمینی برای پیشبرد اهدافش و ادامه جنگ به خط امامی ها نیاز مبرم داشت. از آنجا که جنگ برای او "موهبت الهی" بود و با این بهانه می توانست سرکوب و اختناق حاکم در جامعه را موجه جلوه دهد، در صدد یکدست کردن دوباره قوا برآمد. به این منظور می بایست تمامی سه قوه تحت فرمان او می بودند و در این راستا چه گروهی بهتر از خط امام. در این زمان قوه مجریه (موسوی) و قوه قضاییه (موسوی اردلبلی) تماما در اختیار خط امام بود و ضرورت ایجاب می نمود که قوه مقننه هم یکدست شود.
    یا حضرتعالی آنقدر بی اطلاعید که نمی دانید همین ولی امر مسلمین بارها و بارها فرموده اند که با توصیه که نه بلکه با امر امام در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نموده اند و عجیب است که این فرد مخالف و غیر همراه چگونه نه تنها به امامت جمعه تهران نصب می شوند که به صدارت نیز توصیه می شوند .
    عجیب تر آنکه بلافاصله بی هیچ دلیلی مسئله ی سرکوب و اختناق را پیش کشیده و اظهار میدارید که خمینی برای کوبیدن میخ حکومت مستبدانه خود نیاز به یکدست کردن سه قوه داشته است .
    اولا نمیدانم که منظورشما از سرکوب ، برخورد با سازمان مجاهدین خلق که اعلام جنگ مسلحانه کرده است می باشد که اگر برخورد با یک گروه تروریست آنهم در ایامی که ملت ایران درگیر جنگی نابرابر است ، سرکوب نام دارد و عامل آن جنایتکار بنده طرفدار این جنایتکارم . این حقیر با اذعان به اشتباهات فراوان حضرت امام که خود نیز به برخی از آنها اقرار کرده اند ، ایشان را به رجوی مزدور ترجیح می دهم .
    باز تکرار می کنم که بی شک در زمان امام اعمال بسیار ناصوابی از جمله کشتار 76 به وقوع پیوسته که قطعا باید مورد بررسی قرار گیرد و تمامی مقصران به سزای خویش برسند . اما این نباید دستاویزی گردد تا ما با قلب تاریخ به سودای خویش دست یابیم .
    نقل قول فرموده اید که : برای مهندسی نتایج انتخابات پیش از هر چیز لازم بود که مناصب مجریان و ناظران بر انتخابات از وجود غیر خودی ها پاک شود. به این منظور «محتشمی» به عنوان وزیر کشور مشغول دستچین کردن فرمانداران و استانداران کشور شد. «زائری زاده»، یکی از معاونان محتشمی، به هنگام عوض کردن فرماندار کرمان، این سیاست را اینگونه اعلام کرد: «اگر ما بخواهیم در آینده مجلس یکدست داشته باشیم ناچاریم تمام استانداران و فرمانداران را عوض کنیم و آقای محتشمی مشغول این کار است»
    اولا راوی این روایت سنی است ، روزنامه رسالت مدرک خوبی برای استناد نیست .ثانیا به گمانم که حضرتعالی فراموش کرده اید که مجلس سوم تقریبا در آخرین سال عمر ایشان تشکیل گردیده است .

    پاسخحذف
  3. چگونه است که امام در هشت سال قبل که یقینا از محبوبیت بیشتری برخوردار بوده اند به چنین مهندسی اقدام نکرده که هیچ ، افرادی را به کار گمارده که در نامه ی جناب انصاری به امام در مورد نوع سخنرانی و نوع انتصاباتش به چالش کشیده می شود و حتی شورای نگهبانی را که با سیر بازخوانی تاریخی شما موی دماغ است نه تنها تغییر نمی دهد که جناب محمد خان یزدی را نیز به جمعشان ملحق می نماید . همان شورایی که بلافاصله پس از پایان انتخابات مورد نظز مسئولین انتخابات را به تقلب متهم وبه بازشماری 1000 صندوق از 2000 صندوق تهران می پردازد . براستی این از حماقت نیست که برای مهندسی آراء گلوگاه را به دشمن سپرد .
    فرموده اید که :در این میان خمینی هم علنا وارد گود شد و در روز 11 فروردین 67 و به مناسبت آغاز فعالیتهای انتخابانی، از مردم خواست به طرفداران «اسلام ناب محمدی» (خط امام) راٌی بدهند و «اسلام مرفّهین بیدرد و اسلام آمریکایی را از خود برانند». بنا به گفته «کروبی»، خمینی از آخوندهای خط امامی خواست که از «جامعه روحانیت مبارز» خارج شوند و تشکیلات جدیدی را پدید آورند.
    واقعا در دگرگون کردن واقعیات خوب از اربابانتان خط گرفته اید . خود به خوبی می دانید که کروبی و دیگر دوستانشان وقتی تصمیم به جدایی از جناح حاکم را قطعی می کنند ، تقریبا یقین دارند با توجه به اصرار امام به وجدت کلمه با این انشقاق موافقت نخواهد کرد و به همین دلیل از طریق احمد آقا به ایشان پبغام می دهند که اگر این جدایی را به صلاح می دانند به حضور ایشان برسند .براستی چگونه است که امام قصد یکدست کردن حاکمیت را دارد ولی از فکر انشقاق خبری ندارد که هیچ در جمع مورد نظر از 23 نفر فقط 6 نفر را منصوب می کند که نتوانند هیچ نقشی در تصمیمات جمعی اتخاذ نمایند .
    در ادامه فرموده اید : در اطلاعیه ای، افراد انشعابی، علت جدایی خود را «کنارگذاشته شدن افراد صالح... در لیستهای مختلف و... طرح اسامی غیرمقبول» ذکر کردند. از جمله کاندیداهایی که جناح «خط امام» حاضر نشده بود در لیست مشترک با جامعه روحانیت مبارز بگنجاند، «محمد یزدی»، «علی اکبر ناطق نوری»، «حبیب الله عسکراولادی» و «رجایی خراسانی» را می توان نام برد.
    ارتباط این حقیقت به مهندسی آرا به مانند ارتباط ... با شقیقه است . اگر گروهی به دلیل عدم همخوانی افکارشان با امثال ناطق و عسگر اولادی قصد جدایی دارند بلافاصله می توان نتیجه گرفت که امام در پی یکدست کردن حاکمیت است . نه عزیز من اگر شما به خاطر ندارید این حقیر خوب به یاد دارم شرایط قبل از انتخابات مجلس سوم شبیه شرایط مجلس ششم و انتخابات دوم خرداد و انتخابات سال 88 داشت که بی شک نتیجه ای جز آنچه اتفاق افتاد غیر ممکن بود .
    عجیب است که امام در پی مهندسی آراست و فرماندهی کل قوای منصوبش با آن به مخالفت می پردازد البته این سند چون به کیهان 67 مستند است بهتر از این نمی تواند مشت حضرتعالی را باز کند .
    فرموده اید که :تا به اینجا خط امامی ها موفق شده اند که مجریان انتخابات را با نیروهای خودی جانشین کنند و همچنین با فرمان خمینی در صفوف رقیبشان هم خلل ایجاد کنند؛ اما برای اینکه تمام جوانب امر رعایت شود بایستی که ناظرین انتخاباتی هم تا حد امکان بر روی تخلفات سرپوش بگذارند.

    پاسخحذف
  4. خط امامی ها برای این مشکل نیز چاره ای اندیشیده بودند؛ «هیاٌت اجرایی انتخابات»، که نفرات آن تماما از جانب محتشمی انتخاب شده بودند، به پشتوانه خمینی، تمام قد در مقابل به اصطلاح نظارت «شورای نگهبان» می ایستد! «دکتر شیبانی» در اعتراض به این یکّه تازیهای وزارت کشور خطاب به محتشمی اعتراض می کند: «هنوز نویسندگان قانون اساسی زنده هستند که این گونه با آنها رفتار می شود. ناظر شورای نگهبان را سر صندوق توقیف می کنند و به درخواست شورای نگهبان، که صندوقها را برای بازشماری تحویل دهید، توجه نمی کنند... موقعی که شورای نگهبان لیست را تاٌیید نکرده چرا شما چاپ می کنید؟» (رسالت, 21 اردیبهشت 67
    البته باز ماخذ سند همه چیز را روشن می نماید . اما جهت اطلاع خدمتتان عرض کنم که بنده خود شخصا در بازشماری آرا در مدرسه ی شریعتی واقع در میدان بهارستان حاضر و ناظر بودم و با چشمان خود درخواست اعمال نظر حضرات شورای نگهبان را به عینه دیدم . اگر می خواهید اطلاع کامل کسب نمایید به نامه ی شورای نگهبان به امام و عتاب و خطاب آنان سری بزنید و متن نامه ی مظلومانه ی امام به این جنابان را بخوانید تا ببینید که استدلال امام به هیچ وجه به یک دیکتاتور که به مهندسی آرا پرداخته شباهت ندارد .امام در آنجا می نویسند که آقان شورای نگهبان در انتخابات قبلی که افراد انتخابی ، مورد نظر شما حضرات بود صحت انتخابات ظرف 48 ساعت انجام گردید ، اما در این انتخابات که شرایط حادتر نیز می باشد بعد از 26 روز هنوز از 196 حوزه فقط به صحت 48 حوزه مهر صحت زده اید . شما فکر نمی کنید اگر ایشان چنین قصدی داشت بهتر بود قبلا جنابان یزدی ، مومن ، صافی گلپایگانی ، امامی کاشانی را حذف می نمودند که این معضل گریبانگیر رژیمش نشود و مانند آقای شما جناب خامنه ای در انتخابات 88 هفت نفر از اعضا ء علنا از ملیجک دربار دفاع کنند .
    فرموده اید :یکی از مشاوران خامنه ای، رئیس جمهور وقت، در اعتراض به تبلیغات وزارت کشور علیه «جامعه روحانیت مبارز»، می گوید: «علیه روحانیت مبارز جوّسازی می کنند... آنها که تازه به بلوغ سیاسی رسیده اند چه خبر دارند که روحانیت مبارز چگونه از سال 42 تا کنون در کنار امام بوده و خدمت می کرده است»(رسالت, 7 اردیبهشت 67
    وادامه داه اید که :با همه این اعتراضها و انتقادها، خط امامی ها به پشتوانه خمینی، وقعی بر آنها نگذاردند و نهایتا توانستند که مجلسی باب میل و در راستای اهداف دولتشان و خمینی ایجاد کنند. خط امامی ها سیاست حذف رقیب را خارج از چارچوب مجلس و پس از آن هم پیش گرفتند؛ به این منظور و برای مثال در شب 17 اردیبهشت 67، عده یی ظاهرا به صورت خودجوش! به هنگام سخنرانی محمد یزدی در مهدیه تهران، با هو و جنجال مجلس او را به هم زدند. رسالت 19 اردیبهشت با اشاره به این واقعه نوشت: «اگر امروز بتوان برجسته ترین شاگردان و ارادتمندان دیرینه امام را مورد اهانت قرار داد به زودی می توان به جای یک چوبه دار، که دیروز برای آیت الله شیخ فضلالله نوری برپاشد، چوبه های دار به وجود آورد». روز بعد از چاپ این مقاله، در پی سخنرانی تحریک آمیز هادی غفّاری قاتل در شیراز، عده یی از اوباشان خط امامی به دفتر روزنامه رسالت در آن شهر حمله بردند و شیشه های آن را شکستند.

    پاسخحذف
  5. فرض بر اینکه همه ی این اراجیف درست بوده و ماخذ نامبرده کاملا آدمهای راست و درستی بوده و در نقل مباحث قصدی جز خدمت نداشته و تنها از کجرویها ناراحت بوده و از مهندسی آرا توسط امام دل خون بوده اند . خوب بفرمائید به کدامین دلیل آدمی که پایش لب گور است و قصد چنین کاری را دارد به شهادت هاشمی رفسنجانی ، سید احمد و موسوی اردبیلی جناب خامنه ای غیر همسو را برای جانسینی خویش توصیه می کند که در همان اولین انتخابات بعد از صدارتش تمام آنچه را که او رشته پنبه سازد ، اخوی این خذعبلات برای هر که خریدار داشته باشد برای هم نسلی های من که آن روزگاران را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند خریداری ندارد .
    آگاهی تا رهایی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هرگاه آموختید که به مانند انسانها سخن بگویید جواب شما را خواهم داد لحن صحبت شما مرا به یاد بازجویان دهه جنگ و جنایت و غارت و تجاوز و شکنجه و یا به قول شما دهه طلایی می اندازد

      حذف
  6. لحن شما چطور ؟ واقعا انسانیت آن است که یکطرفه به قاضی بروید و هر که را مخالف نظرات سراپا دروغ حضرتعالی است متهم به انواع رذایل نمایید .
    بنده به عنوان یک معلم که سی و سه سال از دوران زندگانیش را صرف آموزش فرزندان این دیار نموده است همانطور که به تک تک دانش آموزانم گفته و می گویم به شما نصیحتی می کنم .اگر خیال ساختن خانه ای پر از محبت و صفا را دارید ، هرگز از مصالح دروغ استفاده نکنید .
    یقین دارم که از شرایط ایجاد شده پس از انقلاب که در راستای اهداف آن نبود و به دیکتاتوری دینی انجامید به مانند این حقیر رنجیده خاطرید که حق هم دارید . اما شما حق ندارید واقعیات تاریخی را قلب کنید . کار شما همانقدر کثیف است که کار مورخان درباری کنونی پلشت است .
    عزیز من هم نسلی های من شاهنشاه آریامهر را ناجوانمدانه نقد کردند ، که کار به اینجا رسید .ما حق داشتیم که از روشهای نادرست رژیم پیشین برائت جوئیم ، اما حق نداشتیم آنرا سراپا سیاه جلوه داده و با هر چه نشانی از شاه و شاهنشاهی داشت به مخالفت بپردازیم . حق این بود که اعلیحضرت همایونی علیرغم رفتار استبدادیش قدم های مهمی هم در جهت اعتلای ایران برادشته بود .و ما اگر این را می دیدیم در پی اصلاح امور بر می آمدیم نه در پی انقلاب و دگرگونی دفعی که در تمامی جوامع همان نتایجی را به بارآورده که در سرزمین ما به وقوع پیوست .
    سالها تجربه به من آموخته است که خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج . نقد دوران امام راحل حق شما و تمامی انسانهای پاک اندیش است . اما شما نیز اگر به مانند ما همه چیز را سیاه یا سفید ببینید مطمئن باشید آینده ایران بهتر از حالت کنونی نخواهد بود.
    آگاهی تا رهایی

    پاسخحذف